سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بررسی ولایت پذیری اقتصادی ایرانیان

در این نوشتار یکی از موانع فرهنگی خرید کالای ایرانی یعنی ولایت ناپذیری اقتصادی را بررسی می کنیم:

ایرانی ها در سی سال گذشته ثابت کرده اند، فرهنگ استکبارستیزی و فرهنگ ذلت ناپذیری سیاسی به اندازه کافی دارند، فرهنگ دفاع از خودشان را دارند، فرهنگ ایثار و شهادت را در عرصه سیاسی دارند، اما همین مردم ممکن است که ایثار در عرصه های اجتماعی، ایثار در عرصه های اقتصادی را نداشته باشند.
ما حاضر هستیم خیلی ایثار ها کنیم ولی حاضر نیستیم که جای پارک خودرویمان را به کسی بدهیم.

مثلاً حاضر نیستیم که در خرید کالای ایرانی ولو اینکه قیمتش کمی بالاتر از کالای خارجی و کیفیت پایین تر باشد ، اندکی ایثار کنیم.
من به یک خانم خانه داری می گفتم، چرا کالای ایرانی نمی خری ؟ گفت ، کالای ایرانی کیفیت ندارد و قیمتش هم بالاست.
گفتم اگر کیفیت خوب داشت و قیمتش هم پایین بود ، خریدنش که هنری نبود.
مقام معظم رهبری فرمودند که از مجاهدت های زن خانه دار این است که کالای ایرانی مصرف کند ، اگر قرار بود که کیفیت و قیمتش خوب باشد که دیگر مجاهدت نبود.
حالا آن طرف قضیه را ببینیم ، به او گفتم اگر این کالای ایرانی را بخری ، فکر می‌کنی ، چقدر ضرر می‌کنی ؟
مثلاً یک کالای پنجاه تومانی .
گفت من اینجوری بیست تومان ضرر میکنم ، گفتم حاضر هستی برای گل روی آقا بیست تومان را بپردازی ؟
گفت : آره
گفتم پس چرا نمی کنی ؟!

یعنی وقتی که از قضیه تصویر سیاسی می دهیم، کاملا ولایت پذیر است ولی تصویر اقتصادی همان را در ذهنش ندارد.
یعنی ما ولایت پذیری اقتصادی نداریم.

از: دکتر عادل پیغامی

زیست؛ فروشگاه بزرگ کالای ایرانی


زندگی نامه مرحوم استادمیر مصطفی عالی نسب، قهرمان اقتصاد ایران

 

 

تولد در عراق؛ کودکی در تبریز

مصطفی که پیش وند میر را به واسطه سیادت خانواده در نام خود داشت در سال 1298 در خانواده ای اصالتا تبریزی در شهر کاظمین به دنیا آمد. پدرش کربلایی سید حسین و مادرش عالیه خانم پنج دختر و دو پسر دیگر به نام های مرتضی و مجتبی داشتند. کربلایی سید حسین پس از بازگشت از عراق به ایران، در تبریز به فروش چای مشغول شد. خانه اش در محله شتریان تبریز قرار داشت. او تازه 50 ساله شده بود که در سال 1309 از دنیا رفت. پس از فوت او، همسرش عالیه خانم امور خانواده را به دست گرفت. روایت ها از او به عنوان زنی مدیر، پرهیزکار و صاحب کمالات یاد کرده اند. مصطفی عالی نسب بارها از تعلیمات مادرش به عنوان تاثیرگذارترین عامل در مسیر زندگی اش یاد کرده است. این مادر فرهیخته در سال 1342 در تهران، دنیا را ترک کرد. مصطفی دومین پسر خانواده، حدودا 13 ساله بود که پدرش را از دست داد و 44 ساله بود که مادرش از دنیا رفت. او تا مقطع ابتدایی را در تبریز گذراند. پس از آن به علت مشکلات مالی خانواده، به شاگردی در مغازه های مختلف مشغول شد. در همین دوره به امور حسابداری برای کسبه می پرداخت. آن زمان امور حسابداری با روش های سنتی انجام می شد اما مصطفی تصمیم گرفت آموزش های پیشرفته تری در این زمینه ببیند.

عزیمت به تهران در 18 سالگی

در سال 1316 میرمصطفی به تنهایی راهی تهران شد و در دوره های آموزشی حسابداری شرکت کرد. او دوره های آموزش زبان انگلیسی و فرانسه را نیز پشت سر گذاشت در حالی که به طور همزمان در بخش حسابداری شرکت تجاری اتفاق، فعالیت می کرد. پس از مدت کوتاهی با پیشرفت در امور شغلی موفق شد ریاست حسابداری شرکت را برعهده گرفت. شرکت اتفاق وارد کننده لوازم چینی و بلور بود. عالی نسب همچنین یک دوره عالی حسابداری موسوم به Cost Accounting را نیز پشت سر گذاشت و در مرکز وابسته بازرگانی آلمان در زمینه اقتصاد، حسابداری و بازرگانی نیز دوره ای را پشت سر گذاشت که دیدگاه های اقتصادی او را تقویت ساخت. هرچند او مطالعه در مورد اقتصاد و بررسی شرایط اقتصادی کشورهای مختلف را به این دوره های آموزشی محدود نکرد و مطالعات خود را تا سال های پایانی عمر ادامه داد.

 

از افلاطون تا مکتب اقتصادی آلمان

 

عالی نسب جوان مطالعات خود را دائما در زمینه های اقتصادی، اسلامی و سایر بخش ها تعمیم داد. این مطالعات هم جنبه نظری داشت و هم برای فهم هرچه بهتر مشکلات و نیازها و مسائل اقتصاد ایران هدف گذاری شده بود. خودش می گفت که مطالعه مکتب های اقتصادی را از نظریه افلاطون آغاز کرد و هنگامی که به مکتب تاریخی آلمان رسید، مجذوب استحکام نظری و راه گشایی های عملی آن شد. او به مدت دو سال مستمرا مطالعات اقتصادی خود را بر روی مکتب تاریخی آلمان متمرکز کرد. در کنار این مطالعات او در مورد مناطق مختلف ایران نیز به تحقیق پرداخت. آنچنان در مطالعه خصوصیت ها و ویژگی های مناطق مختلف ایران پیش رفت که خودش می گفت طی چند سال موفق شده برای نوزده هزار روستای ایران فایل ویژه ایجاد کند. بعدها از این اطلاعات در تصمیم گیری های خرد و کلان بهره برد تا خیلی ها ریشه موفقیت هایش را در این مطالعات بدانند. در کتابخانه او کتاب های تخصصی اقتصاد و مدیریت که به زبان های انگلیسی و فرانسه و فارسی بود، دیده می شد. مطالعه روزنامه ها و مجلات مطرح آن دوران هم در برنامه هایش قرار داشت تا جایی که نزدیکانش جمله مشهوری از او به یاد می آورند که می گفت: «پس از سال ها استمرار در مطالعه پیر شدم اما از دانستن سیر نشدم.»

ارتباط با مراجع دینی

ریشه پرقدرت مذهب در خانوده عالی نسب، او را به غیر از مسائل روز اقتصادی به سمت مطالعات اسلامی کشاند. در آن سال ها که مرجعیت دینی نزد مردم مسلمان ایران جایگاه ویژه ای داشت و البته نسبت آن ها با حکومت با دوران پس از انقلاب متفاوت بود، میرمصطفی عالی نسب توانست ارتباط خوبی با بزرگان حوزه برقرار سازد. او جلسات منظمی با برخی مراجع تقلید همچون آیت ا... بروجردی، آیت ا... حجت، آیت ا... میلانی برخی دیگر مراجع بزرگ آن دوران داشت و حتی جایگاه مشاور را برای برخی علما پیدا کرده بود. فرشاد مومنی از اساتید اقتصاد، نقل می کند که آیت الله بروجردی و آیت الله میلانی هیچگاه در مسائل اقتصادی بدون مشورت با عالی نسب تصمیم گیری نمی کردند و حتی یک بار آیت الله میلانی فتوای خود در مورد سرقفلی و سفته را پس از مخالفت عالی نسب تغییر داده بود. عالی نسب همچنین با استاد مرتضی مطهری و سید محمد حسینی بهشتی نیز جلسات و مباحث مستمری را دنبال می کرد. در آن دوران دوستی او با علامه محمد تقی جعفری نیز مشهور بود به طوری که قرار مشترکی در میان این دو گذاشته شده بود تا میرمصطفی عالی نسب از علامه جعفری در علوم اسلامی بیاموزد و در مقابل به ایشان اقتصاد آموزش دهد. عالی نسب بعدها در فعالیت های انقلابی با آیت الله طالقانی هم ارتباط خوبی پیدا کرد.

کسب و کار در تبریز و تهران

عالی نسب که از شاگردی مغازه در تبریز کار را آغاز کرده بود و به گفته خودش با تشویق مادر از همان سال های نوجوانی به کار کردن پرداخت، در سال 1320 پس از گذراندن چند دوره آموزشی و کار در شرکت اتفاق بر اثر اشغال ایران توسط متفقین به تبریز بازگشت و کسب و کار مستقلی به راه انداخت. پس از تسلط حزب دموکرات در شهریور 1324 بر تبریز، میرمصطفی عالی نسب بار دیگر به تهران آمد و تا سال 1328 به تجارت ظروف چینی و بلور پرداخت. او در تهران آنچنان پیشرفت داشت که در بازار تهران حجره بزرگ او در تیمچه حاجب الدوله یکی از پر رفت و آمدترین حجره ها و قدرت فعالیت اقتصادی او شهرت ویژه ای پیدا کرده بود. هنوز 30 سال را تمام نکرده بود که تجربه های متنوعی در فعالیت های اقتصادی از مدیریت حسابداری شرکت اتفاق در تهران، فروش سهام، کار در شرکت ها تا فعالیت مستقل تجارت ظروف چینی در تبریز و تهران را از سر گذراند.

 

خرید و فروش سهام

 

عالی نسب به واسطه قدرت تحلیل و پیش بینی در امور اقتصادی به خرید و فروش سهام کارخانه ها نیز مشغول شد. زمانی که بورس در ایران تاسیس نشده بود برای خرید و فروش سهام در شهرهایی که واحدهای صنعتی تأسیس شده بود بازارهای محدودی شکل می گرفت. محدودیت واردات بر اثر جنگ جهانی، باعث رونق کاذب سهام واحدهای صنعتی شد و در حالی که جایگاه اقتصادی شرکت ها ارتقاء نیافته یا تغییر کیفیتی در محصول شرکت ها رخ نداده بود، بازار سهام به شدت افزایش قیمت پیدا کرد. عالی نسب به عنوان کارگزار، خریدار و فروشنده سهام در این دوران استعداد خود را نشان داد به طوری که در منطقه فردی شناخته شده محسوب می شد. براساس تحلیلی که از شرایط اقتصادی منطقه داشت تصور وی این بود که وضعیت رونق بازار سهام پس از جنگ، ادامه پیدا نمی کند این پیش بینی هم بعدها اثبات شد و بسیاری از سهامداران، با واردات آزاد کالا متضرر شده یا سرمایه های خود را از دست دادند و اعتماد فعالان اقتصادی به تحلیل های او افزایش چشمگیری پیدا کرد.

 

عبور از تجارت و رسیدن به تولید

 

مصطفی عالی نسب در 30 سالگی به یکی از مشهورترین تاجران کشور در زمینه چینی و بلور تبدیل شد و با مطالعاتی که پشت سر گذاشته بود از نظر دانایی و تمکن مالی در سطح بالایی قرار داشت. او پس از مطالعات دینی و بررسی های اقتصادی به دلیل اعتقادات و رویکردهای ملی تصمیم گرفت مسیر فعالیت های اقتصادی اش را تغییر دهد. به این نتیجه رسیده بود که کمک به استمرار یک رابطه یک سویه با کشورهای پیشرفته و تبدیل شدن به یک واردکننده صرف با اصول اقتصاد اسلامی و اقتضائات تاریخی اقتصاد ایران سازگاری ندارد. با این حساب گام برداشتن در مسیر تولید ملی را به هدف اصلی خود تبدیل کرد. عالی نسب از سال 1328 دیگر کارت بازرگانی اش را تمدید نکرد.

سماور عالی نسب برندی اقتصادی و سیاسی

تصمیم عالی نسب برای تغییر رویه در فعالیت های اقتصادی مصادف شد با مبارزات مردم برای ملی کردن صنعت نفت. رهبری این مبارزات و ریاست دولت ملی با محمد مصدق بود. با آغاز به کار دولت ملی میرمصطفی عالی نسب فعالیت های عادی خود را متوقف کرد به عضویت شورای 25 نفره مشاوران اقتصادی دولت مصدق درآمد. پس از ملی شدن صنعت نفت تحریم ها علیه ایران آغاز شد تا نفت ایران توان عرضه در بازارهای جهانی را نداشته باشد. در این شرایط مرحوم مصدق به دنبال راهی برای ایجاد تقاضای داخلی برای فروشن نفت بود تا در راه عبور از این مرحله مهم، از بسته شدن لوله های نفت جلوگیری شود. شورای مشاوران اقتصادی مصدق مسئول پیدا کردن صنعتگرانی شدند که بتوانند محصولاتی نفت سوز تولید کنند. چراغ های نفتی که آن زمان توسط کمپانی والور انگلستان به ایران می آمد با تحریم این کشور دچار مشکل شده بود.

عالی نسب در این زمینه گفته است: «وقتی به مهم ترین بنگاه های تولیدی کشور مراجعه کردیم، مشخص شد که پیشرفته ترین دستگاه های پرس موجود در کشور دستگاه هایی بود که قادر به تولید محصولاتی در حد قوطی و اکس شفق بود و این به معنای آن بود که نه سطح دانش فنی موجود در ایران و نه سطح ماشین آلات موجود در کشورمان امکان تولید داخلی سماور و اجاق نفتی را فراهم نمی کرد ضمن آن که ریسک سرمایه گذاری در این زمینه هم به اندازه ای بالا بود که نمی شد از کسی توقع ورود به چنین صحنه ای را داشت.»

در این شرایط حساس میرمصطفی عالی نسب تصمیم می گیرد با سرمایه شخصی خود وارد میدان تولید سماور و اجاق خوراک پزی نفتی شود. برند «عالی نسب» که بر روی اولین سماورهای نفتی ایران حک شده است و قدیمی ترها آن را به یاد می آورند اینگونه خلق شد و تاثیر شگفت آوری در بقای صنعت ملی نفت در آن روزها داشت. مردمی که آن روزها اغلب برای پخت و پز از منقل، اجاق های گلی و هیزمی استفاده می کردند و تعداد محدودی از چراغ های والور انکلستان بهره می برند، با تولید سماور و چراغ عالی نسب شرایط جدیدی را تجربه کردند و دولت نیز توانست تحریم انگلستان پس از ملی شدن نفت را پشت سر بگذارد. نکته جالب که نشان دهنده عمق مطالعات آن روز عالی نسب بود، اینجاست که وقتی او عنوان «صنایع نفت سوز و گاز سوز عالی نسب» را برای کارخانه خود ثبت کرد چراکه می گفت چشم انداز آینده را در تبدیل شدن این چراغ ها از نفت سوز به گازسوز، می بیند. این کارخانه که تولیداتش مردم شهر و روستا را با امکانات جدیدی مواجه ساخت، پایه گذار تولید ملی پس از ملی شدن صنعت نفت بود و نماد همدلی دولت و ملت نام گرفت. به واسطه این کار بزرگ، مرحوم محمد مصدق دستور داده بود که دو عدد از سمارهای عالی نسب به صورت نمادین و شبانه روزی در مدخل کاخ نخست وزیری (کاخ گلستان فعلی) نصب شود. روایت شده است که مصدق یک نمونه از این سماور در دفتر کار خود قرار داده بود و برای مهمانانش از آن چای می ریخت.

 

توقف فعالیت کارخانه عالی نسب

 

شکل گیری کودتا مسیر عالی نسب را در کسب و کار تغییر داد تا او فعالیت های اقتصادی اش را همگام با آرمان هایش پیش ببرد و تنها به فکر کسب درآمد نباشد. عالی نسب نقل کرده است: «به محض پیروزی کودتاچیان در سال 1332، واکنش شخصی من متوقف ساختن فعالیت تولیدی صنایع عالی نسب در اعتراض به کودتا و کودتاچیان بود.» این تصمیم که مشروعیت کوتاچیان را به چالش می کشید، موجب شد تا نخست وزیر دولت کودتا که فردی نظامی به نام سرلشگر زاهدی بود، عالی نسب را اظهار کرد و با تهدید و توهین اورا مورد بازجویی قرار داد. عالی نسب چنین روایت کرده است: «مضمون محوری با زجویی های زاهدی اعتراض به این مسئله بود که تو در دولت مصدق دست به چنین کار بزرگی زده ای و حال که سلطنت اعلیحضرت تثبیت شده است. آن را متوقف کرده ای؟ وقتی من در واکنش به پرخاش ها و توهین های او بانهایت خونسردی پاسخ دادم که آری چراکه آ ن زمان من به آینده ایران خوشبین بودم و اکنون دیگر نیستم، نعره های تهدید بار و توهین آمیز سرلشگر کودتاچی به اوج رسید.»

ماجرای راه اندازی مجدد

کارخانه سماور و چراغ عالی نسب در شرایطی که تقاضای زیادی برای خرید آن وجود داشت تعطیل شده بود و عالی نسب در حال برآورد شرایط و مشورت با اطرافیان برای راه اندازی کسب و کار جدید بود که پیغامی از سوی از سوی مرحوم آیت ا... سید رضا زنجانی و مرحوم آیت ا... سید محمود طالقانی برای شرکت در جلسه مخفی نهضت مقاومت ملی، دریافت می کند. عالی نسب این جلسه را اینگونه روایت کرده است: «در آن جلسه مرحوم آقای طالقانی به نمایندگی از اعضای نهضت مقاومت سخن می گفت و خطاب به من فرمودند که از شجاعت و غیرت شما در تعطیل کردن کارخانه در اعتراض به کودتا سپاسگزاریم اما بررسی های چند ماهه ما نشان می دهد که دولت کودتا حال که از این سطح از حمایت های بین المللی هم برخوردار است به این زودی ها ساقط نخواهد شد و بنابراین مبارزات ملت ایران در دور جدید براساس پیش بینی و تحلیل ها، مبارزاتی درازمدت خواهد بود. این مبارزه درازمدت به ابزارهایی نیاز دارد که یکی از آنها حمایت های مالی و دیگری برخوردار بودن از یک محمل خوب برای حمایت از مبارزان و نیز احیاناً تشکیل برخی از جلسات در پوشش کارخانه است. شخصاً به نمایندگی از همه آقایان و به نام نهضت مقاومت از شما می خواهم که مجدداً کارخانه را راه اندازی کنید و ارتباط خود را با ما حفظ کنید.» در واکنش به این تقاضا، مجدداً کارخانه سماورسازی توسط عالی نسب راه اندازی شد. با آزادسازی قابل توجه واردات پس از کودتا، تلاش جدیدی برای رقابت با کمپانی های بین المللی توسط کارخانه عالی نسب آغاز شد. دستاورد فنی این دوران برای میرمصطفی عالی نسب ثبت 5 اختراع به نام خود برای کارخانه بود. او در این مدت چند مشاور سوئیسی را نیز به خدمت گرفت و با انجام مطالعات دقیق دستاوردهای مهمی در مدیریت صنعتی مدرن از خود به جا گذاشت. عالی نسب گفته بود: «وقتی سوئیسی ها کیفیت کارخانه را دیدند، تقاضای مشارکت و سرمایه گذاری مشترک داشتند اما من می خواستم این صنعت به معنای دقیق کلمه «ملی» باقی بماند. بنابراین، به استخدام آنها و اخذ دانش و مهارت هایشان بسنده کردم.» در این دوران ارتباط عالی نسب با آیت ا... بروجردی و نهضت مقاومت ملی ادامه داشت. کمک به مهندس بازرگان و مهندس سحابی برای راه اندازی مدرسه کمال، تأمین مالی هزینه های پژوهشی علامه امینی برای تدوین مجموعه بی نظیر الغدیر، کمک به راه اندازی مجله مکتب اسلام و ... توسط عالی نسب انجام شد.

 

راه اندازی کارتن سازی

 

او در حال طراحی برنامه توسعه صنایع نفت سوز به گازسوز بود که در جلسات نهضت مقاومت اعلام شد، صنعت کارتن سازی در کشور به طور کامل در انحصار فردی است که مستقیماً با اسرائیل ارتباط تنگاتنگ دارد و نهضت مقاومت ملی به این جمع بندی رسیده است که باید یک مسلمان انقلابی خود را درگیر این رشته از صنعت کند. از عالی نسب خواسته شد تا وارد این کار شود. مرحوم عالی نسب می گفت که من در پاسخ به این مطلب به شکل های مختلف استدلال هایی را مطرح کردم که مضمون محوری آنها مخالفت با این تصمیم بود. به آنها توضیح دادم که در این چند ساله به یک مدیر صنعتی تمام عیار تبدیل شده ام که 5 اختراع به نام خود ثبت کرده و کاملاً بر مسائل فنی و مدیریتی رشته خود احاطه دارد و حداقل 3 اختراع جدید را نیز در دستور کار دارد. بنابراین، وارد شدن در یک رشته فعالیت جدید به معنای توقف آن تلاش ها آغاز تلاش برای کسب مهارت و تخصص در یک رشته فعالیت به کلی متفاوت است که موجب می شود من مزیت خود را در صنایع نفت سوز و تکامل آن در صنایع گازسوز از دست بدهم بدون آنکه بتوانم به چنین جایگاهی در صنعت جدید دست پیدا کنم. بر این اساس، پیشنهادهای جایگزینی را با جلسه در میان گذاشتم که هیچ کدام از آنها پذیرفته نشد.

در این شرایط عالی نسب تصمیم گرفت وارد این صنعت شود. کارخانه کارتن سازی میهن توسط عالی نسب راه انداز شد. این کارخانه امکان بسته بندی محصولات را فراهم می کرد. از سال 1345 بخشی از سهام کارخانه کارتن سازی میهن خریداری و در سال 1349 اکثر سهام آن، از خانواده میشل جمایل لبنانی و میر حمزه قاسمی خریداری شد. عالی نسب در سال 1349 به افزایش سرمایه شرکت پرداخت و تا آبان 1351 سرمایه آن به 80 میلیون ریال افزایش یافت. براثر سقوط یک هواپیمای جنگی بر روی کارخانه، در آبان ماه سال 1351 دچار آتش سوزی و تعطیل شد.

 

ماجرای غرامت از ارتش

 

عالی نسب برای دریافت خسارت شکایتی را ترتیب داد اما آن زمان ارتش و دولت وقت زیر بار این غرامت نرفت. عالی نسب گفته است: «وقتی مطمئن شدم که پرداخت غرامت از سوی ارتش صورت نمی گیرد، چندین هزار متر از زمین هایی را که برای طرح توسعه سماورسازی خریداری کرده بودم، فروختم و برای تأمین مالی بقیه هزینه های مورد نیاز برای بازسازی و راه اندازی کارخانه کارتن سازی نیز راه پیدا کردن شرکایی از بخش خصوصی را انتخاب کردم. پس از آغاز دوران تزلزل حکومت پهلوی و در دوره شریف امامی، مجدداً در دادگستری طرح دعوا کردم. این بار کار بسیار خوب پیش رفت و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی دادگاه، رأی به نفع ما صادر و ارتش را ملزم به پرداخت غرامت کرد. اما هنگامی که به فاصله اندکی پس از این ابلاغ رأی انقلاب اسلامی در به پیروزی رسید، با مراجعه به د ادگاه اعلام صرف نظر از شکایت خود کردم و از دریافت غرامت به کلی چشم پوشیدم.»

پس از انقلاب

5 روز از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود که امام خمینی (ره) به توصیه آیت الله بهشتی در حکمی 8 نفر را برای تصرف اتاق بازرگانی مامویر کردند که نام میرمصطفی عالی نسب نیز در میان آن ها بود. عالی نسب به واسطه رابطه خوبی که با انقلابیون داشت بلافاصله به عنوان مشاور اقتصادی دولت موقت به کار گرفته شد و سمت هایی را در شوراهای اقتصادی پذیرفت. یکی از مهمترین کارهایی که او برعهده گرفت و به سرانجام رساند، مدیریت ایران خودرو بود. او اولین مدیر ایران خودرو پس از انقلاب بود. عالی نسب مانع تعطیلی این کارخانه شد و آن را به گونه ای پیش برد که وضعیت مناسبی در تولید خودرو رقم خورد. عالی نسب پس از انقلاب مشاور اقتصادی رئیس جمهور و نخست وزیر در دولت های رجایی، مهدوی کنی، باهنر و آیت الله خامنه ای را بر عهده داشت. همچنین عضو شورای اقتصاد، شورای پول و اعتبار، اولین رئیس شورای عالی صادرات غیر نفتی، عضویت در هیأت مؤسس سازمان صنایع ملی، مسئول راه اندازی مجتمع مس سرچشمه و مجتمع فولاد اهواز، از جمله مسوولیت های مهمی بود که بر عهده گرفت اما شاید نقش او در دوران جنگ تحمیلی به عنوان مشاور دولت برجسته تر از سایر مسوولیت ها باشد چراکه در این دوران، اقتصاد تحریم شده ایران با تمام دشواری های زمان جنگ به گونه ای مدیریت شد که مایحتاج اساسی مردم تامین شد و حتی برخی اقدامات توسعه ای نظیر ساخت فولاد مبارکه، مس سرچشمه و تولید خودرو پیش رفت.

 

از جنگ جهانی تا جنگ 8 ساله

 

قدرت تحلیل و پیش بینی مسائل اقتصادی امتیاز برجسته و مهمی بود که میرمصطفی عالی نسب با مطالعات بین رشته ای خود به دست آورده بود. بارها در مقاطع زمانی مختلف این ویژگی موجب شگفتی اطرافیان می شد. تحلیل شرایط اقتصادی در زمان جنگ جهانی دوم و سال های پس از آن هنگام رخدادهای مهم سیاسی و اقتصادی در ایران نظیر کودتای 28 مرداد و وقایع پس از آن، انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، این موضوع را به خوبی اثبات کرد.

خودش گفته است که تحلیلگری در زمان جنگ جهانی دوم موجب شد تا انگیزه بیشتری در مطالعات اقتصادی پیدا کند تا امکان درک بهتری در مسائل اقتصادی ایران برایش فراهم شود: «هنگامی که جنگ دوم شروع شد به روشنی ملاحظه می کردم که چگونه به قاعده منطق های رفتاری تبیین شده در قلمرو علم اقتصاد شرایط جنگی به صورت سلسله مراتب، منشا جهش هایی در قیمت همه انواع کالاها و خدمات می شد و هرچه ضریب اهمیت و درجه حساسیت آن کالا بیشتر بود شتاب افزایش قیمت ها نیز به صورت بزرگتری خود را نمایان می کرد.» نتیجه این تحلیل ها بود که او را به مشاوری کاردان برای دولت در زمان جنگ تحمیلی تبدیل کرد. در زمان جنگ 8 ساله با عراق هیچ کس در ایران به واسطه قحطی جان خود را از دست نداد و کمتر به این شگفتی اشاره شد. نقش عالی نسب در راهبردهای اقتصادی دولت وقت به عنوان اصلی ترین دلیل توفیق آن روزها یاد می شود. نرخ تورم 7 درصدی در سال 64 که همچنان رکوردی دست نیافتنی برای دولت های پس از انقلاب محسوب می شود، نشانه ویژه ای از مدیریت اقتصادی در آن روزهای دشوار جنگ است که نقش عالی نسب در آن غیرقابل انکار است.

 

ستاد بسیج اقتصادی

 

میرمصطفی عالی نسب در مطالعات خود بر روی جنگ جهانی دوم به نکاتی پی برد که خودش اینگونه آن را وصف کرده است: از نزدیک مشاهده کردم که چگونه در یک دوره زمانی نه چندان طولانی قیمت نان تا 40 برابر قیمت قبل از جنگ افزایش می یافت و به این ترتیب هر روز بیش از روز قبل دسترسی به نان برای فقرا ناممکن تر می شد. آثار این محرومیت بلافاصله بر روی سلامت جسمی و فکری فقرا انعکاس می یافت و به موازات گسترش و تعمیق این مسئله همه شرایط برای بروز انواع بیماری ها و شیوع انواع اپیدمی ها مهیا می گشت. این چنین بود که به محض شروع جنگ تحمیلی خدمت آیت ا... شهید دکتر بهشتی رسیدم و منطق رفتاری و مبانی نظری و نیز شواهد مورد مشاهده خود را درباره آثار اقتصادی جنگ با ایشان در میان گذاشتم. برای ایشان توضیح دادم که چگونه در شرایط جنگی از یک سو عرضه کل اقتصاد به دلایل متعدد با شوک منفی روبه رو می شود و از طرف دیگر قسمت تقاضای کل اقتصاد به طرز غیرمتعارفی متورم می شود و این شکاف فزاینده میان عرضه کل و تقاضای کل در صورت عدم مداخله دولت کار را تا آ ن جا جلو می برد که دسترسی به نیازهای اولیه تضمین کننده تداوم حیات برای بخش قابل توجهی از جمعیت ناممکن می شود و فاجعه های انسانی بزرگ به بار می آورد.»

اینچنین بود که عالی نسب با دولت ارتباط بهتری پیدا کرد: شهید بهشتی پس از آنکه سخنان مرا شنیدند و چندین سؤال درباره وجوه مختلف مسئله مطرح کردند بلافاصله با شهید رجایی که آن موقع در مقام نخست وزیری مشغول فعالیت بودند تماس گرفتند و جلسه ای طولانی در حضور شهید بهشتی و شهید رجایی در این زمینه داشتیم که نتیجه آن شکل گیری ستاد بسیج اقتصادی از همان اولین روزهای آغاز جنگ بود.

 

سازندگی پس از جنگ

 

عالی نسب با آغاز دولت هاشمی رفسنجانی ارتباط کمتری با تصمیم گیری های اقتصادی کشور پیدا کرد و رفته رفته از صحنه کنار رفت. از سال 1368 به بعد تا پایان عمر به همراه چند نفر ازهمفکران خود نهضت مدرسه سازی روستایی در ایران را به راه انداخت و حاصل آن بالغ بر ساخت صد مدرسه روستایی بود که آن را بی نام و نشان به آموزش و پرورش تقدیم کرد. فعالیت های خیریه او از مدرسه سازی فراتر رفته بود به طوری که چند بیمارستان تامین اجتماعی به نام او بنا شده است که یکی از آنها بیمارستان عالی نسب در تبریز است.

 

پایان عمر ماندگار

 

میرمصطفی عالی نسب پرچمدار اقتصاد ملی ایران سال 84 پس از 86 سال زندگی در دوران های سرنوشت ساز ایران از ملی شدن صنعت نفت تا انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی، از دنیا رفت اما بررسی فعالیت های او در زمینه تولید و اقتصاد ملی نشان از ماندگاری مردی از جنس بخش خصوصی با آرمان های ملی دارد. فعال اقتصادی و کارآفرینی که جهت گیری های اقتصادی اش را در تمام دوره های حساس سیاسی با انتخاب های ملی و مردمی، پیوند داد، هفتم تیرماه سال 84 و فقط 4 روز پس از انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری ایران از دنیا رفت. او 9 سال است که دنیا را ترک کرده تا دورانی خاص از فضای سیاسی و اقتصادی ایران را تجربه نکرده باشد.

 

زیست نوشت

 

زیست؛ بازار زندگی ایرانی...


بهانه هایی برای نخریدن کالای ایرانی!

محمد رضا مرندی – «روی یخ گرد و خاک بلند نکن» یک ضرب المثل ایرانی است برای کسانی که دنبال بهانه گیری هستند. در سال حمایت از کالای ایرانی، از اطرافیان ما کسانی هستند که به بهانه های مختلف بنا بر نخریدن کالای ایرانی گذاشته اند. بهانه هایی که شاید ظاهر علمی و عقلی داشته باشد ولی دلایل ریشه ای دیگری وجود دارد. در این نوشته مثال هایی از بهانه های این افراد مورد بررسی قرار می دهیم. البته همیشه دلیل نخرید ن کالای ایرانی بهانه جویی نیست، به عنوان مثال: نداشتن اطلاعات کافی یا تحلیل درست از موضوع و یا جو سنگین اطرافیان که خود، انسان را به یک تصمیم گیری خاص رهنمون می کند.

بهانه هایی برای نخریدن کالای ایرانی

مثال هایی از بهانه جویی ها برای نخریدن کالای ایرانی و جواب های کوتاه به آنها:

– جنس ایرانی کیفیت ندارد…..خیلی از کالاهای ایرانی کیفیت مناسبی دارند، کافی است مقداری در بازار و فضای مجازی(کانال ها و سایت ها) جستجو کنیم. نظراتی که مردم در باره استفاده از برندهای با کیفیت ایرانی در کانال ها و سایت ها می گذارند. گویای این مطلب است.(توضیحات کامل)

– اگر حمایت کنیم، کالاهای ایرانی مثل پراید پیشرفت نمی کنند……همه تولیدی ها مثل سایپا و ایران خودرو دارای مدیریت ضعیف دولتی نیستن. قیاس اشتباهی است چون خیلی از کارخانه های ایرانی پیشرفت رو به جلو در قبال حمایت داشته اند مانند چرخ خیاطی کاچیران و…(توضیخات کامل)

– حمایت از کالای ایرانی خلاف اصول اقتصاد یعنی تجارت آزاد است…..طبق آخرین آمار اکثر اقتصاددانان جهان با تجارت آزاد مخالف هستند(توضیحات کامل)

– چون بعضی مسئولین خودشان کالای ایرانی مصرف نمی کنند ما هم مصرف نمی کنیم…..هر کس در قبر خودش می خوابد و از مسئولیت اجتماعی و ملی شما چیزی کم نمی کند. شما می توانید این موضوع را از مسئولین مطالبه کنید.

–  مسئولین خودشون به فکر نیستند و شعار می دهند و در عمل با بیمه، مالیات و بانک تولید ی ها زمین می خورند…..این مطالبه ما و شما از مسئولین دولتی و نماینده های مجلس برای اصلاح قوانین و مدیریت درست و بدون تخلف را می طلبد و باعث نمی شود که ما مردم هم به زمین زننده های تولیدی های ایرانی تبدیل شویم.

 

در اطراف شما آیا کسی هست که اهل بهانه جویی برای نخریدن کالای ایرانی باشد، راهکار شما برای حل این عادت چیست؟

 

زیست؛ بازار زندگی ایرانی…


ایپکا، حامی فرهنگ تولید در کودکان

برای ایجاد یک فرهنگ به صورت عمیق در جامعه باید از کودکان شروع کرد. مهمترین مسئله کشور هم در حال حاضر اقتصاد و تولید ملی است. ایپکا، برندی است که می خواهد فرهنگ تولید را در کودکان ایرانی نهادینه کند.

معرفی برند ایپکا

ایپکا ( گروه ابزارآلات آموزشی شرکت ایران پتک) به عنوان زیر شاخه ی آموزشی گروه کارخانجات صنعتی ایران پتک شکل گرفت و از آغاز سال 1385 فعالیت خود را شروع نمود. این شرکت باور دارد که که برای پیشرفت جامعه در سطح دانش، سازندگی و خلاقیت، باید رویکرد سازندگی و تولید را در تک تک افراد جامعه نهادینه کرد. این شرکت با استفاده از طراحان، کارشناسان و متخصصین و با توجه به امکانات و تجارب دیگر کشورها تصمیم گرفته است که نظام بازی، سرگرمی و اوقات فراغت را در ایران متحول کند.

این مجموعه قصد دارد محصولات خود را شامل انواع ابزارآلات، تجهیزات، وسایل و بازی های آموزشی طراحی شده مطابق با فرهنگ ایرانی ارائه نماید. ایپکا محصولات یدکی مورد نیاز هر کدام از کارگاه های عملی را در بسته های جداگانه در صورت درخواست مخاطب ارسال می کند. ایپکا برنامه تلویزیونی به نام کارآگاه نجار با همکاری صدا و سیما برای تبلیغ محصولات و ایجاد فرهنگ تولید در کودکان تهیه کرده است.

برخی ویژگی ها و مزایای محصولات ایپکا

آموزش و خلاقیت همراه با فرصت تفریح و سرگرمی
کاربرد برای همه گروه های سنی
استفاده از دست ساخته ها برای هدیه
فراهم کردن ویژگی های ایمن، قابل حمل و سبک برای یک کارگاه کوچک
فروش دست ساخته ها برای کسب درآمد
استفاده از قطعات کاری مانند تخم پرندگان، شیشه و چوب که هم ارزان و هم طبیعی و در دسترس هستند.
شعار برند ایپکا “ایپکا، راهگشای صنعت فردا” است و این هدف فقط با اعتقاد به ضرورت سازندگی و ارزش آفرینی توسط همه ی مرم محقق می شود.

خرید محصولات ایپکا

زیست؛ بازار زندگی ایرانی…


بررسی پیشرفت اقتصادی آلمان و آمریکا؛ تجارت آزاد یا حمایت از تولی

 

انتخاب رویکرد مرکانتالیسم یا تجارت آزاد، از سوی دولت‌ها برای دست یابی به رشد و توسعه شاید یکی از اساسی‌ترین موضوعات مورد بحث در اقتصاد سیاسی بین الملل باشد. حامیان تجارت آزاد معتقدند که رشد و پیشرفت اقتصادی کشورهای توسعه یافته در نتیجه حذف موانع گمرکی و آزادسازی تجاری اتفاق افتاده است و کشورهای در حال توسعه را به اتخاذ اصول تجارت آزاد تشویق می‌کنند. در مقابل، حامیان حمایت‌گرایی با رد این نظر، عامل اصلی رشد اقتصادی کشورهای توسعه یافته را، حمایت از صنایع داخلی عنوان می‌کنند. پژوهش حاضر ضمن بررسی نظریات کلاسیک و جدید تجارت آزاد و نظریه مرکانتالیسم، می‌کوشد با روش تاریخی، سیاست‌های بازرگانی دو کشور توسعه یافته آمریکا و آلمان را در مراحل اساسی رشد آنها شناسایی کند.

سئوال اصلی: آیا رشد اقتصادی دو کشور توسعه یافته آمریکا و آلمان محصول، تجارت آزاد می‌باشد؟

فرضیه اصلی: رشد اقتصادی، آمریکا و آلمان علی رغم داعیه حمایت از تجارت آزاد، ریشه در حمایت‌گرایی اقتصادی دارد. تفکر و مکتب حمایت‌گرایی بود که تحولات و اتفاقات اقتصادی اروپا و آمریکا را از آغاز رقم زد و انباشت سرمایه و رشد اقتصادی در آمریکا و آلمان، مرهون سیاست‌های حمایت گرایانه این دو کشور است.

چارچوب نظری «تجارت آزاد، مرکانتالیسم»

در بخش چارچوب نظری من به هیچ وجه به دنبال بررسی کامل نظریات مربوط به تجارت آزاد یا مرکانتالیسم نیستم بلکه هدف تنها ارائه چارچوب کلی از نظریات است تا به بحث اصلی خود که تبیین رویکردهای تجاری دو کشور آمریکا و آلمان بر اساس این دو نظریه است بپردازیم.

نظریه تجارت آزاد

«تجارت آزاد» را می‌توان مجموعه نظریاتی دانست که از مکتب فیزیوکراسی آغاز شده و امروزه در قالب نظریات جدید تجارت بین الملل تبیین می‌شود. فیزیوکرات‌ها مبانی فلسفی لیبرالیسم را به حوزه اقتصاد تعمیم داده و زمینه را برای ظهور مکتب کلاسیک فراهم کردند . «1938: 722,Bloomfield , Arthur I»

آدام اسمیت در سال 1776، با ارائه نظریه مزیت مطلق، گفت: هر کشور در تولید کالایی تخصص یابد که آن را با کارآیی بیشتر نسبت به سایر ملل تولید می‌کند . «دومینیک سالواتوره، 1388: 41 – 42»

40 سال بعد دیوید ریکاردو درصدد رفع نقص‌های نظریه اسمیت برآمده و بر مبنای فرضیه ارزش-کار، نظریه مزیت نسبی را ارائه کرده و نوشت: کشوری که دارای عدم مزیت مطلق است، باید در تولید و صدور کالایی تخصص یابد که دارای عدم مزیت مطلق کمتر است. «همان: 50»

سپس جان استوارت میل به تببین نقش تقاضا در تجارت پرداخت و زمینه را برای ارائه مدلی جدید از نظریه تجارت آزاد توسط هکشر-اوهلین در سال 1919 فراهم کرد. طبق نظریه هکشر-اوهلین، هر کشور باید کالایی را تولید و صادر کند که عامل تولید نسبتا ارزان و فراوان را با شدت بیشتری به کار می‌گیرد «: 2006,John J. McCusker 753»

به دنبال این نظریات سنتی که مزیت نسبی کشورها را بر مبنای عوامل سنتی تولید چون کار و سرمایه توضیح می‌دادند، نظریات مدرن ظهور کرد و مزیت را بر مبنای عوامل جدید تولید چون نیروی انسانی و متاثر از واقعیاتی چون سلیقه مصرف کنندگان، شکاف دانش و فناوری، مقیاس فعالیت اقتصادی، بازاریابی، نوآوری، عوامل سیاسی، اجتماعی و نهادی توضیح دادند. در همین راستا «لیندر »در سال 1961 فرضیه «تشابه ترجیحات» را مطرح کرد و گفت که سلیقه و صرفه‌های مقیاس در تعیین مزیت و توضیح تجارت کالاهای صنعتی اهمیت بیشتری دارند. «35: 1961 ,Staffan Linder»

ورنن 5» سال بعد نظریه چرخه زندگی محصول را طرح کرد و از نقش فاصله زمانی نوآوری، اثر مقیاس و. . . در تعیین مزیت سخن به میان آورد. Robert M. Dunn, John H. Mut-» «91-2004: 89,ti «

مزیت رقابتی» نیز نظریه‌ای بود که پورتر در سال 1990 ارائه کرده و مزیت را با تاکید بر نقش دانش و فناوری توضیح داد. «2003: 102,De Toni, A. and Tonchia, S»

نظریات تجارت آزاد پس از جنگ جهانی دوم و با نام رشد و رفاه برای همه، توسط کشورهای غربی و در قالب رژیم‌ها و نهادها بین المللی همچون بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی ترویج و تبلیغ می‌شود به گونه‌ای که امروزه منجر به اجماع واشنگتن شده و به عنوان یکی از اصول رشد و توسعه اقتصادی شمرده می‌شود.

اجماع واشنگتن در اوایل دهه 1980 در جهت تسلط بخشیدن به سیاست گذار یهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول پدیدار شد که در پی اجرای برنامه ها و سیاستهای نولیبرالی موسوم به «تعدیل ساختاری» بود. این سیاستها گرچه متنوع هستند اما در کل نهادهای مالی جهانی به عنوان عامل اجرای نولیبرالیسم، خواهان کمینه‌سازی نقش دولت می‌باشند. «2: 2004 ,Williamson»

این سیاست‌ها که در چارچوب سیاستهای تعدیل ساختاری بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مطرح شدند عبارت اند از:

1. افزایش پس انداز از راه سیاستهای مالی.

2. تغییر جهت به نفع هزینه های اجتماعی دولتها.

3. اصلاح مالیاتی و برقراری مالیات بر زمین از را ههایی که نسبت به محیط زیست حساس باشد

4. افزایش نظارت بانک جهانی.

5. رقابتی کردن نرخ ارز و حذف شناو رسازی و کاربرد نرخ ارز به عنوان یک نگارنده رسمی

6. لیبرالیزه کردن «آزادسازی» تجارت بین منطق های

7. بنا کردن یک اقتصاد رقابتی کامل از راه خصوصی سازی و مقررات زدایی به منظور حق مالکیت و دارایی که به روشنی تعریف شده باشد.

8. ایجاد مؤسسات مالی کلیدی مانند بانک مرکزی مستقل و اداره قوی بودجه و ایجاد دستگاه قضایی مستقل آن گونه که با روح آن سیاست‌های اقتصادی سازگار باشد و همراه سایر مؤسسات مأموریت بهره وری را بر عهده بگیرد.

اجماع واشنگتن در اکثر موارد به «بنیادگرایی بازار» اشاره دارد و در پیوند با سیاستهای نولیبرالی، خواستار افزایش الزامات بازار بر دولت و همچنین افزایش تأثیر جهانی سازی بر حاکمیت ملّی کشورها است. «987-973: 2006,Dani Rodrik»

به بیان «نائومی کلاین »، این سیاستها، که فنی و دارای مقبولیت عام تصویر می شد، ادعاهای ایدئولوژیک محضی چون «خصوصی‌سازی «همه» بنگاه‌های دولتی» و «حذف موانع ورود مؤسسات خارجی» به کشور را شامل می شد و این سیاستها چیزی جز سه گانه ی نولیبرالی میلتون فریدمن نبود: «خصوصی سازی، حذف مقررات، تجارت آزاد و کاهش شدید هزینه های عمومی دولت. »  «نائومی کلاین، 1389: 249»

مرکانتالیسم

مرکانتیلیست‌ها که از آن به عنوان اصحاب مکتب سوداگری نیز نام می‌برند، نحله ای از اقتصاددانان قرن 15 تا 18 میلادی بودند؛ که اساس ثروت و قدرت را به صورت پول، طلا و نقره می‌دانستند. از نظر آ نها هر جامعه ای که در جمع آوری و اندوختن طلا و نقره خوب عمل می‌کرد، جامعه ثروتمندی تلقی می‌شد. «شارل ژید، 1370: 2»

شاید به کار بردن نام مکتب اقتصادی درباره این گروه از آراء چندان صحیح نباشد؛ چراکه میان صاحب نظران اقتصادی آن، اتفاق رأی وجود ندارد. بهتر است عقاید این گروه را به یک «رویه سیاست اقتصادی» و مجموعه ای از تدابیر مختلف به منظور هدایت فعالیتهای اقتصادی جهت تقویت قدرت دولت تعبیر نمود. به همین سبب شاید نتوان عقاید سوداگران را به عنوان نظرات خاص اقتصادی تلقی کرد؛ زیرا هدف آ نها هدف واقعی علم اقتصاد «یعنی رفاه انسانی» نبوده؛ بلکه تحکیم مبانی قدرت دولت بوده است. مطالعه عقاید و آراء سوداگران به این دلیل اهمیت دارد که از طرفی این آراء، طی یک دوره طولانی، درخشان و بسیار مهم تاریخ، اساس سیاست دولتها بوده و از طرفی دیگر، در عصر ما بار دیگر حیات و قوه‌ای تازه یافته است. «لوئی بدن، 1340: 1»

از لحاظ نظری و ریشه‌ای برای بررسی مقوله حمایت‌گرایی اقتصادی در اروپا و آمریکا باید به مکتب مرکانتلیسم رجوع کرد. مرکانتیلیسم از قرن شانزدهم تا نیمه قرن هجدهم رواج داشت و بیشترین سهم را در ایجاد خصلت تهاجمی خصومت و رقابت و استعمار در نظام اقتصادی سرمایه داری داشت. این مکتب مجموعه نظریاتی منسجم ندارد و بیشتر ارائه دهنده نوعی اقتصاد سیاسی است و بیشتر به تعیین جهت سیاست اقتصادی می‌پردازد. هدف سیاست‌های اقتصادی این مکتب در رسیدن کشور به ثروت و شهرت خلاصه می‌شود، و چون تنها عامل ایجاد ثروت را تجارت می‌داند بیشترین مقرارت را در همین زمینه وضع می‌نماید. تمام این مقررات در جهت ایجاد تراز تجاری مثبت است که خود موجب مثبت شدن تراز پرداخت‌ها می‌شود. مثبت شدن تراز تجاری کشور از دید مرکانتیلیستها از طریق جاری شدن طلا از کشورهای دیگر به کشور خودی است که همزمان موجبات تضعیف کشوری که طلا از آن خارج گشته و قدرت یافتن کشوری که طلا به ان وارد گشته می‌شود. بر همین اساس ممنوعیتهای مرکانتلیستها بر سه زمینه متمرکز بود:

1. ممنوعیت ورود کالاها بصورت آماده و ساخته شده که باعث بیکاری در کشور می‌شد.

2. ممنوعیت صدور مواد خام از کشور که باعث تضعیف صنعت به علت نبود مواد اولیه در داخل کشور می‌شد

3. ممنوعیت مهاجرت نیروهای متخصص به خارج از کشور.

همچنین پیشنهادهای ایشان نیز طبعاً بر سه مورد متمرکز بود:

1.صدور کالاهای ساخته شده و آماده مصرف به خارج که موجب اشتغال زایی در داخل کشور می‌شد.

2.واردات مواد خام اولیه برای در اختیار بنگاهای تولیدی قرار دادن و در نهایت افزایش تولید

3.      جذب نیروهای متخصص خارجی به کشور که همزمان با پیشرفت تولید داخلی به پسرفت کشور مهاجر فرست منجر می‌شد. مرکانتیلیسم را بطور خلاصه می‌توان چنین تعریف کرد: در سیاست اقتصادی؛ انباشتن هر چه بیشتر فلزات گرانبها در کشور وخزانه دولت و در نظریه؛ جستجو برای یافتن قوانین اقتصادی در قلمرو وگردش کالا «برگشت تجارت و پول» . «آ. آ. آنیکن، 1358: 50»

«ژاکوب اسر» مهمترین اصول مکتب حمایت‌گرایی را به شرح ذیل می‌داند:

1.     سوداگردان نقره و طلا را به عنوان مطلوب‌ترین شکل ثروت مورد توجه قرار م یدادند

2.      سوداگران ناسیونالیسم را ترغیب می‌نمودند و سیاست ناسیونالیسم اقتصادی «تراز بازرگانی مثبت» را دنبال می‌نمودند و چون این سیاست منجر به برد یکی و باخت دیگری می‌شد لذا این سیاست یک طرفه و ملیّ گرایانه بود

3.      آنها طرفدار ورود آن دسته از مواد خامی بودند که نتوان در داخل کشور تولید کرد

4.      آنان خواهان ایجاد وا ستثمار مستعمرات بودند و انحصاری کردن تجارت استعماری را برای منافع خود الزام می‌دانستند. آنها می‌خواستند مستعمرات را وابسته و زیر مجموعه ملت‌های خودشان کنند

5.      در راستای منافع تجاری سوداگران خواهان آزادی تجارت در داخل کشور بودند

6.      آنان حکومت قوی مرکزی را برای تنظیم تجارت مناسب می‌دانستند. حکومت امتیازات انحصاری شرکت‌های درگیر در تجارت خارجی را تضمین می‌کرد

7.      سوداگران جمعیت عظیمی را که سخت کار کند و دستمزدهای پایین بگیرند ضروری می‌دانستند. « 11: 1970 ,Jacob Oser»

هرچند ریشه‌های مکتب حمایت‌گرایی در تجارت بین الملل را باید در مرکانتیلیسم و سوداگری جست، اما برخلاف آنچه که حامیان تجارت آزاد سعی دارند در کتب و: ماهنامه علمی – تحلیلی 118 پیشرفت اقتصادی در پرتو حمایت گرایی از تولید داخلی مقالات خود ترویج کنند، حمایت‌گرایی با مرکانتیلیسم اولیه تفاوت‌هایی دارد. چرا که هدف حمایت‌گرایی در اندیشه کسانی چون لیست، چانگ، براندر و اسپنسر، نه کسب طلا و نقره و افزایش قدرت دولتی، بلکه افزایش قدرت تولیدی کشور و ایجاد توان رقابتی برای اقتصاد ملیّ است. به نظر می‌رسد محدود کردن ثروت به انباشت پول و طلا و نقره از طریق تشویق صادرات و جلوگیری واردات، خطای نظری مرکانتیلیست‌ها باشد که در اندیشه متاخرین مکتب حمایت‌گرایی نشانه‌ای از این رویکرد دیده نمی شود. مرکانتیلیسم تنها عامل ایجاد ثروت را تجارت می‌داند و لذا با نظریه‌های حمایتی به معنی امروزی که تولید داخلی را ابزار ثروت آفرینی می‌دانند، همخوانی ندارد. با این وجود، این سخن مارکس را باید پذیرفت که مرکانتیلیسم علی رغم همه خطاهای نظری که داشت، نقش اصلی را در انباشت سرمایه و رشد اقتصادی کشورهای غربی ایفا کرد. حال به نظر می‌رسد زمان آن رسیده است که به ارزیابی و آزمون فرضیه خود در مورد سیاست‌های تجاری دو کشور توسعه یافته آمریکا و آلمان بپردازیم.

حمایت‌گرایی از تولید ملی و رشد اقتصادی در آمریکا

سیاست بازرگانی انگلیس نسبت به مستعمرات آمریکایی مرکانتلیستی بود. بریتانیا انتظار داشت از تمام تجارت استعمار دستاورد مادی داشته باشد. قانون کشتیرانی ملزم می‌کرد که همه تجارت استعماری در کشتی‌های بریتانیایی که توسط ملوانان انگلیسی هدایت می‌شد، انجام شود. همچنین، برخی از کالاها قبل از آنکه به مقصد نهایی خود فرستاده شوند می‌بایستی اول به بریتانیا حمل می‌شدند. سیاست‌های مرکانتیلیستی این کشور بار عمده‌ای روی مستعمره‌ها بود . «1992: 271,Larry Sawers»

حمایت‌گرایی انگلیس یکی از علل مهم انقلاب آمریکا بود. با این حال، پس از استقلال، بسیاری از آمریکایی‌ها سیاست‌های حمایتی مشابه را وضع کردند . «1995 ,Eckes Jr, Alfred E» «

الکساندر همیلتون» نخستین وزیر خرانه داری آمریکا، بر اساس طرح‌های خود در حمایت از صنایع نوزاد مدافع اصلی محدودیت‌های وارداتی بود: همانطور که او در «گزارش تولید کنندگان» خود « 1791» نوشت: «صنایع نوتأسیس باید از رقابت و تهاجم تولیدکنندگان خارجی محافظت شوند و تا وقتی که کارخانه جات داخلی بزرگ و قوی شوند، دولت باید با افزایش حقوق گمرکی از آنها حمایت کند. زمانیکه صنعت داخلی توسع? کافی یافت، و هزین? متوسط تولیدات پائین آمد و تولیدکنندگان از «صرفه‌های ناشی از مقیاس» برخوردار شدند، سپس دولت می‌تواند که درآن بخش تجارت آزاد را پیشه کند تا بر اثر رقابت بین تولیدکنندگان داخلی و خارجی، قیمت‌ها پائین بیایند و کیفیت اجناس و خدمات بالا بروند . «205-204: 1957,Alexander Hamilton»

کنگره آمریکا برای اولین بار در سال 1789 تعرفه را به تصویب رساند و هدف اصلی آن افزایش درآمد ملیّ بود. نرخ تعرفه از 5 درصد تا 15 درصد افزایش یافت، و به طور متوسط به حدود 8. 5 درصد رسید. با این حال، در سال 1816 کنگره به صراحت تعرفه‌های حمایتی، در بسیاری از منسوجات با نرخ 25 درصد و در انواع کالاهای تولیدی با نرخ 30 درصد را به تصویب رساند. در سال 1824، سیاست‌های حمایتی به کالاهای تولید شده از پشم، آهن، کنف، سرب، و شیشه گسترش یافت. نرخ تعرفه در سایر محصولات نیز افزایش یافت. اولین موج حمایت از تولیدات داخلی در سال 1828 با تعرفه به اصطلاح «تعرفه زشت» به اوج خود رسید و به طور متوسط نرخ تعرفه به حدود 49 درصد افزایش یافت. در اوایل به عنوان 1832، کنگره تعرفه‌ها را کاهش داد. منتهی، در سال 1842، تعرفه‌ها دوباره افزایش یافت.

«پاتریک بوکانان» درباره تاریخ حمایت‌گرایی ایالات متحده می‌نویسد: «ایالات متحده پشت دیوار تعرفه‌ای که ساخته واشنگتن، همیلتون، کلی، لینکلن، و روسای جمهور جمهوریخواهی که این کار را تداوم دادند، بود، از جمهوری ساحلی ارضی به بزرگترین قدرت صنعتی جهان تا به حال، آنهم صرفا در یک قرن، تبدیل شد. چنین سیاست موفقی به حمایت‌گرایی از تولیدات داخلی معروف است که امروزه ناپسند قلمداد می‌شود . » «224: 1998,Patrick J. Buchanan»

بوکانان مدعی است که ایالات متحده رشد اقتصادی قوی خود را مدیون موانع تجاری است. همانطوری که اشاره شد، حمایت‌گرایی انگلیس یکی از علل مهم انقلاب آمریکا بود. با این حال، پس از استقلال، بسیاری از آمریکایی‌ها سیاست‌های حمایتی مشابه را وضع کردند. به عبارتی، اگرچه بریتانیا اولین کشوری بود که استراتژی حمایت از صنایع نوزاد را با موفقیت انجام داد . «256: 2007,Ha-joon Chang»

اما یکی از طرفداران اصلی حمایت‌گرایی که بیشتر به این استراتژی بها داد، آمریکا بود؛ به طوریکه می‌توان از این کشور به عنوان یکی از پایگاه‌های حمایت‌گرایی مدرن نام می‌برد. وقتی «کلیو تربیلکاک» راجع به تعرفه‌های سال 1879 در آلمان بحث می‌کند، می‌گوید که تعرفه‌ها در همه جا «حتی آمریکای مدافع تجارت آزاد» در حال افزایش بود.

بررسی منصفانه تاریخ نشان می‌دهد که در آمریکا همیشه درباره بود و نبود حمایت‌گرایی بحث وجود داشته است. بریتانیا قصد نداشت که مستعمره‌ها صنعتی شوند. در طول استقلال، کشاورزان جنوب مخالف هر نوع حمایت‌گرایی بودند در حالیکه تولید کنندگان شمال که رهبری آن را «همیلتون» به عهده داشت از موافقان حمایت‌گرایی بودند. در حقیقت، همیلتون در گزارش خود با محوریت تولید که در سال 1791 منتشر کرد، شرایط فکری و عملی اعمال دور جدیدی از ناسیونالیسم اقتصادی را بنیان نهاد. این گزارش یکی از مهم‌ترین واکنش‌های اولیه به اصول تجارت آزاد کتاب ثروت ملل آدام اسمیت تلقی می‌شد. اهمیت این گزارش از آن جهت است که پایه حمایت‌گرایی آمریکا محسوب می‌شود. همانگونه که امروزه سیاستمداران کشورهای به اصطلاح عقب افتاده محو کارکرد اقتصادی کشورهای ثروتمند صنعتی می‌شوند، همیلتون نیز محو و شیفته کشورهای پیشرفته دوران خودش بود. در زمان همیلتون آن کشوری که نظرها را جلب می‌کرد، انگلستان بود. پیشرفت صنعتی این کشور باعث می‌شد تا مدلی جذاب و تحریک کننده برای کشورهای جوان به حساب آمده و دنباله روی آن باشند.

در سال 1791 اگرچه سیستم مرکانتیلیسم به ظاهر برچیده شد، اما تجارت آزاد هم، فقط در صفحات کاغذ یافت می‌شد. حتی در انگلستان هم دخالت دولت در تجارت خارجی همچنان حکمفرما بود. همیلتون از اعمال ابزارهای دولتی برای تشویق و حمایت از صنایع داخلی دفاع می‌کرد. این حمایت‌ها از روی نگرانی در مورد تجارت خارجی و تراز پرداخت‌ها نبود «به نظر می‌رسد او قائل به ملاحظات مرکانتیلیسمی نبود»، بلکه او علاقه مند به توسعه اقتصاد داخلی ایالات متحده بود. به هر صورت ممکن است این گونه به نظر آید که همیلتون پیشنهاد می‌کرد به همان میزانی که از تعرفه‌ها برای کاهش رقابت با کالاهای ساخت خارج استفاده می‌شود، از یارانه‌ها یا بخشش‌های دولتی برای توسعه تولیدات داخلی استفاده شود. «مایکل هیلپرین، 1389: 28»

الکساندر همیلتون در گزارشش می‌گوید که رقابت خارجی به این معنا که صنایع داخلی در مواجهه با رقابت بین الملل قرار گیرند، در آمریکا عملی نخواهد شد مگر اینکه دولت آمریکا با تسهیلاتی تضمین کند که به آنها در صورت زیان کمک خواهد کرد. این کمک می‌تواند شامل حقوق گمرکی بر واردات یا حتی ممنوعیت و جلوگیری از واردات کالا باشد.

در ابتدا، ایالات متحده سیستم‌های تعرفه‌ای در سطح فدرال نداشت و تلاش دولت آمریکا برای اعطای قدرت تعرفه‌ای به کنگره در سال 1781 با شکست مواجه شد. وقتی دولت آمریکا تلاش کرد قدرت مالیاتی را به دست گیرد، کنگره قانون تعرفه لیبرال را دفع کرد « 1789 »، و 5 درصد نرخ تعرفه ثابت برای همه کالاهای وارداتی در نظر گرفت که البته برخی از کالاها را مستثنی کرد که از آنجا می‌توان به شیشه، یخ و کنف اشاره کرد. بسیاری از تعرفه‌ها در سال 1792 افزایش یافت که اگر چه آنها هنوز از ایده اصلی همیلتون که خواهان سیستم گسترده حمایت از صنایع نوزا بود، دور بودند. قبل از آن، تا زمان جنگ با بریتانیا در سال 1812، میانگین سطح تعرفه‌ها در حدود 12/5 درصد بود، اما به دلیل هزینه‌های جنگ با بریتانیا، همه تعرفه‌ها در سال 1812 دو برابر شدند. همانگونه که لسیت می‌گوید تغییر اساسی در سیاست در سال 1816 رخ داد، وقتی که قانون جدیدی ارائه شد تا سطح تعرفه‌ها را به شکل تعرفه‌های زمان جنگ نگه دارد. کالاهایی که مورد حمایت قرار می‌گرفتند شامل پنبه، پارچه‌های پشمی و محصولات آهنی بود. در قانون تعرفه 1826، تقریبا همه کالاهای تولیدی شامل تعرفه‌های تقریبا 35 درصدی قرار گرفتند.

با وجود این، قانون تعرفه دیگری در سال 1832 تصویب شد. این قانون متوسط 40 درصد تعرفه به کالاهای تولیدی وضع می‌کرد که بسیار کمتر از آن کاهشی بود که ایالات جنوبی می‌خواستند و مخصوصا حمایت‌ها به سمت تولیدات نساجی و آهن روانه شد «برای مثال، 40 – 45 درصد تعرفه روی تولیدات پشمی و 50 درصد به پارچه تعلق گرفت . «2011: 236,Cynthia L. Clark»

لایحه سازش در سال 1833 تصویب شد که کاهش جزئی در نرخ تعرفه‌ها ایجاد کرد اما تدارک کاهش تدریجی طی 10 سال آینده را دید و میزان تعرفه چیزی حدود 25 درصد برای کالاهای تولیدی و 20 درصد برای همه کالاها در نظر گرفته شد. با وجود این، به محض اینکه کاهش تدریجی طی این 10 سال در سال 1842 پایان یافت، قانون تعرفه جدید تصویب شد که حقوق گمرکی را به سطح سال 1832 رساند . «110-109: 1868,William Chauncey Fowler»

دوره بین 1846 و 1861 در آمریکا دوره « حمایت‌گرایی ملایم »توصیف می‌شود. با وجود این، بحرانی که حول محور برده‌داری و تعرفه بین شمال و جنوب وجود داشت، در نهایت خود را در قالب جنگ داخلی « 5- 1861» نشان داد. جنگ داخلی موضوعی است که در وهله اول ما را صرفا به موضوع برده‌داری رهنمون می‌سازد اما این در حالیست که تعرفه‌ها هم موضوع مهم دیگر درگیری بودند. جنگ علیه برده‌داری موضوعی نبود که شمالی‌ها بخواهند از آن حمایت کنند. برده‌داری مورد ریشه‌ای جدایی و اختلاف بود اما علت اصلی‌ای نبود که شمالی‌ها بخواهند مقاومت و ایستادگی کنند. اگرچه نمی توان در مورد نقش تعرفه‌ها در جنگ اغراق کرد، اما نمی توان نقش آن را هم نادیده گرفت. لینکلن در انتخابات 1860، پیروزشد. لینکلن از حمایت ایالات نیوجرسی و پنیسلوانیا که خواهان حمایت‌گرایی بودند، برخوردار بود. این دو ایالت از حمایت جمهوری‌خواهان دست نکشیدند چرا که این گروه خواهان سیاست‌های حمایت گرایانه بودند. «28-27: 2007,Ha joon Chang» «

آبراهام لینکلن» عضو اصلی حزب حمایت گرای ویگ و از علاقمندان «هنری کلی» سیاستمدار بود. «کلی» از سیستم آمریکایی دفاع می‌کرد که شامل حمایت از صنایع نوزاد و توسعه زیر ساخت می‌شد که به طور آشکار در تضاد با سیستم بریتانیایی تجارت آزاد قرار می‌گرفت. لینکلن دیدگاه «کلی» را قبول داشت. اگر چه طی مناظرات انتخاباتی لینکلن در مورد بسیاری از موضوعات جنجالی از جمله تعرفه‌ها سکوت را پیشه کرد اما بدون تردید از عقاید حمایت گرایانه خود آگاهی می‌داد هرگاه که ضروری به نظر می‌رسید . «. 33-31: 2006,John Chandler Griffin»

اگرچه لینکلن اساسا مخالف برده‌داری بود اما قائل به حذف زورمندانه برده‌داری نبود؛ او سیاهان را به لحاظ نژادی پست می‌دانست و مخالف حق رای سیاهان بود. با توجه به این موضوع، کمتر از جنوب به خاطر برده داری می‌ترسید بلکه بیشتر از بابت تعرفه‌ها از جبهه جنوب می‌ترسید. در واقع، در اوایل جنگ داخلی، لینکلن روشن ساخت که کاملا موافق تداوم برده‌داری در جنوب است تا اتحاد شمال و جنوب حفظ شود. او بیشتر از دلایل اخلاقی آزادی برده‌ها را در سال 1862 به عنوان اقدامی استراتژیک برای پیروزی در جنگ تصویب کرد.

در سال 1862، قانون تعرفه جدیدی تصویب شد. در سال 1864، تعرفه‌ها افزایش بیشتری هم یافتند تا نیازهای جنگ داخلی را تامین کنند. این میزان بعد از جنگ هم باقی ماند. به این صورت، پیروزی شمال بر جنوب در جنگ داخلی ثابت کرد که آمریکا یکی از سرسخت‌ترین مدافعان استراتژی حمایت از صنایع نوزاد تا جنگ جهانی اول و حتی جنگ جهانی دوم باقی خواهد ماند . «59: 2005,Richard W. T. Pomfret»:

در سال 1913، در پی پیروزی انتخاباتی دموکرات ها، لایحه تعرفه آندروود تصویب شد، که باعث افزایش تعداد کالاهایی شد که اجازه ورود آزاد را پیدا کردند، این لایحه همچنین باعث کاهش چشمگیری در تعرفه‌های گمرگی بر واردات شد. این لایحه باعث شد که میانگین تعرفه کالاهای تولیدی از 44 درصد به 25 درصد کاهش پیدا کند. 1988 A. Lake»: 56-48» با وجود این، با شروع جنگ جهانی اول و به واسطه پیروزی جمهوری‌خواهان در 1921 این لایحه از دور خارج شد. اگر چه تعرفه‌ها در قانون سال 1922 به حد بالای خود در بین سالهای 1861 – 1913 نرسید اما آنچه که به واردات تولیدی مربوط می‌شد به 30 درصد افزایش یافت.

در پی رکود بزرگ، تعرفه اسموت- هاولی در سال 1930 تصویب شد که خواهان نوعی جنگ تعرفه‌ای بین الملل بود، اما به دلیل موقعیت بدی که وجود داشت مخصوصا با توجه اینکه آمریکا به عنوان بزرگترین ملت طلبکار در پی جنگ جهانی اول ظاهر شد، این قانون نتوانست از سیاست تجاری سنتی آمریکا فاصله زیادی بگیرد. در واقع تعرفه اسموت هاولی به گونه‌ای درجه حمایت‌گرایی در اقتصاد آمریکا را افزود . «127-123: 1973 ,Charles P. Kindleberger»

میانگین تعرفه کالاهای تولیدی که مشمول این لایحه بودند، 48 درصد بود که اگر چه هنوز در طیف میانگین تعرفه‌هایی بود که بعد از جنگ داخلی در آمریکا وضع شده بود اما با این حال در نوع خود نرخی بالا محسوب می‌شد. صرفا بعد از جنگ جهانی دوم بود که آمریکا با قدرت صنعتی بالای خود در نهایت تجارت آزاد را پذیرفت. منتهی نه به اندازه‌ای که بریتانیا بین سال‌های « 1860 – 1933» پی گرفت. آمریکا هرگز تعرفه صفر به مانند آنچه بریتانیا انجام داد را نپذیرفت بلکه در استفاده از اصول حمایت‌گرایی به شکل مخفی بسیار محکم‌تر از بریتانیا عمل کرد. این اقدامات شامل: محدودیت‌های اختیاری صادراتی، اعمال سهمیه بر منسوجات و پوشاک، «به واسطه توافقنامه مولتی فیبرو» حمایت از کشاورزی و دادن یارانه به آن، تحریم-های یکجانبه تجاری «مخصوصا از طریق حقوق گمرکی ضد دامپینگ» و. . . بود.

شواهدی وجود ندارد که کاهش حمایت‌گرایی بین سال‌های 1846 و 1869، تاثیری مثبت روی اقتصاد آمریکا داشته باشد. جالب اینجاست که 2 تا از بهترین نرخ‌های رشد سرانه تولید ناخالص داخلی 20 ساله طی دوره‌های 1830 – 1910 یکی بین سالهای 1870 – 1890 « 2/1 در صد» و دیگری بین سال‌های 1910-1890 « 2 درصد» بود که این 2 دوره 20 ساله از دوره‌هایی بودند که حمایت‌گرایی در بالاترین سطح خود بود . «. 30: 2002 , ,Ha Joon Chang»

حمایت تعرفه‌ای تنها سیاستی نبود که دولت آمریکا به منظور حمایت از صنایع نوزاد و رشد اقتصادی کشورش به اجرا گذارد. در ژوئیه 1862، در بحبوحه جنگ داخلی آمریکا، کنگره لایحه‌ای را که توسط پرزیدنت لینکلن به امضاء رسیده بود را مورد تصویب قرار داد که باعث ایجاد تحولی در آموزش همگانی در ایالات متحده شد. قانون موریل، شبکه ملیّ دانشگاه‌های دولتی را ایجاد کرد تا افراد طبقه کارگر بتوانند از آموزش‌های دانشگاهی در رشته‌های کشاورزی و مکانیک و دیگر مهارت‌های اشتغال زا برخوردار گردند. طبق برآورد سال 2012 این 217 دانشکده در سراسر آمریکا از بیش از 5/ 3 میلیون دانشجوی دوره کارشناسی و 1/ 1 میلیون دانشجوی کارشناسی ارشد ثبت نام به عمل می‌آورند. در همان سال، لینکلن قانونی را نیز را برای تاسیس وزارت کشاورزی از تصویب گذراند. «کاترین مک کانل، 2012»

پس از قانون موریل در سال 1862، و احتمالًا از اوایل دهه 1830، دولت آمریکا از تحقیقات گسترده در زمینه کشاورزی حمایت کرد. اقداماتی که به این منظور صورت گرفت شامل اعطای زمین دولتی به دانشکده‌های کشاورزی و تاسیس موسسات پژوهشی دولتی از قبیل اداره صنعت دامی و اداره شیمی کشاورزی می‌شود. در نیمه قرن دوم قرن نوزدهم، کمتر از نیمی از کل سرمایه گذاری در زمینه آموزش عمومی بود در حالیکه این مقدار تا سال 1900 به تقریبا 80 درصد افزایش یافت و سواد خواندن و نوشتن به 94 درصد تا سال 1900 رسید. نقش دولت آمریکا در توسعه زیر ساخت‌های حمل و نقل مخصوصا از طریق اعطای زمین و یارانه به شرکت‌های راه آهن، در شکل دهی به توسعه آمریکا بسیار مهم بود . «2009: 20 ,Hamilton and, P. K, Conkin»

نقش دولت آمریکا حتی در دوره پس از جنگ هم در توسعه صنعتی آمریکا به واسطه سرمایه گذاری زیاد دولت در هزینه‌های نظامی و تحقیق و توسعه، بسیار کلیدی بود که در نهایت به بخش‌های دیگر اقتصاد هم اشاعه کرد و اثر گذاشت . «2003: 210,Felice, William»

طی قرن نوزدهم، آمریکا صرفا حامی و مجری سیاست‌های حمایت گرایانه نبود بلکه همچنین مدافع فکری و نظری این سیاست هم بود. این موضوع در بین روشنفکران آمریکایی پذیرفته شده بود که کشور جدید نیازمند اقتصاد جدید است و اصول حاکم بر این نظام اقتصادی جدید باید با جهان قدیم متفاوت باشید.

به طور خلاصه می‌توان، تاریخ حمایت‌گرایی در آمریکا را در چند نقطه تاریخی خاص مشاهده کرد. این نقاط تاریخی عبارتند از سال‌های 1790، 1890، 1828، 1895، 1922، 1981 می‌باشند. با تصویب تعرفه در سال 1828، حمایت‌گرایی به اوج خود رسید که حقوق گمرکی بالا «از جمله 45 ? بر روی محصولات پشم» به نفع صنایع شمال را تحمیل کرد. مصرف کنندگان و کشاورزان در جنوب آن تعرفه را تعرفه زشت نامیدند چرا که آن باعث شد قیمت‌ها افزایش یابد و بازارهای صادراتی کاهش یابد و کشورهای دیگر هم اقدام به تلافی کنند. در اکتبر سال 1890، درست قبل از انتخابات میان دوره ای، تعرفه مک کینلی وضع شد. این تعرفه تحت فشار جمهوری‌خواهان تلاشی برای کمک به تولید کنندگان فولاد و سایر صنایع بود. نرخ تعرفه بسیاری از کالاهای ساخته شده به حدود 50 ? افزایش یافت. رای دهندگان آن را به عنوان مزیتی برای صنعتگران ثروتمند تلقی کردند و به همین دلیل جمهوریخواهان 93 کرسی مجلس نمایندگان را در انتخابات از دست دادند. در اواخر قرن 19 و اوایل 20، جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها به بحث و استدلالات خود در باب مزایای تجارت آزاد ادامه دادند. تئودور روزولت در سال 1895، گفت: «خدا را شکر من یک تاجر آزاد نیستم. به نظر می‌رسد در این کشور زیاده روی خطرناک در دکترین تجارت آزاد ناچار به انحطاط کشور منجر شود. »در سال 1922، کنگره تعرفه فوردنی مک کومبر، را تصویب کرد. جوزف دبلیو فوردنی نماینده جمهوریخواه معتقد بود این تعرفه به کشاورزان آمریکایی کمک می‌کند و شغل‌های بیشتری برای آمریکاییان فراهم می‌کند. هشت سال بعد، قانون بحث برانگیز اسموت هاولی باعث افزایش بیشتر تعرفه‌ها شد.

زیست؛ بازار زندگی ایرانی…